تا پای عشق از جونــت گذشــتی
هــمــه فــرق بین عشق و عادت
اگــه راه شــهادت این نــباشــه
تو این دنیا بــه چی میگن شــهادت
دلــت تو عــمق اقیانوس رو داره
دل تو ســمــت هــر راهی نــمیــره
نــمی دونــم تو این دنیا کسی هســت
کــه این دل تویــه سینش جا بگیــره
تو پا میزاری تو کابوس اما
نگاهــت رو بــه رویا هــمیشــه
تو وقــتی تو دل آتیش میــری
نگاهــت مثل ابــراهیــم میشــه
تو می سوزی کــه امید نسوزه
تو کــه رویای هــر روز و روزی
یــه وقــت هایی واســه پــرواز کــردن
فقط انقار حق داری بسوزی
نظرات
هنوز نظری ثبت نشده است
اولین نفری باشید که نظر میدهید!
برای ثبت نظر وارد شوید
فقط کاربران ثبتنام کرده میتوانند نظر ثبت کنند.