آن سفر کرده که با خود ببرده دل و جانم همه تاب و توانم
به گوشش برسانید ز ما هیچ نمانده ...
آن سفر کرده که رفته زده آتش به جهانم ز او هیچ ندانم
به گوشش برسانید که دیگر نتوانم نتوانم نتوانم ...
آنقدر از تو نوشتم که دیوانه خطابم کردند
نکند دیر خودت را برسانی که طبیبان جوابم کردند
نکند دیر خودت را برسانی که طبیبان جوابم کردند
متن آهنگ سفر حمید هیراد
نظرات
هنوز نظری ثبت نشده است
اولین نفری باشید که نظر میدهید!
برای ثبت نظر وارد شوید
فقط کاربران ثبتنام کرده میتوانند نظر ثبت کنند.