من همسفر زوزه ی تنهایی بادم
که دل به دل بی خبر از عشق تو دادم
دل به تو دادم
آواره ی دنیای پر از ترس چشاتم
کی غیر تو میتونه بشه راه نجاتم
دل به تو دادم
تو که یه قطره بارونی حال منو نمیدونی
بدون من نمیمونی
تو که ازم گریزونی تو دل دریا مهمونی
کنار من نمیمونی
من تو شب تنهایی تو ناله ی دردم
نفرین شده ی دائمی این شب سردم
با تو چه کردم
تو با منو این قصه غریبی مثل خوابی
تو تو عطش خستگیام مثل سرابی
تو مثل خوابی
تو که یه قطره بارونی حال منو نمیدونی
بدون من نمیمونی
تو که ازم گریزونی تو دل دریا مهمونی
کنار من نمیمونی
نظرات
هنوز نظری ثبت نشده است
اولین نفری باشید که نظر میدهید!
برای ثبت نظر وارد شوید
فقط کاربران ثبتنام کرده میتوانند نظر ثبت کنند.