هوای حاله من غم داره سرده
ولی از ابر و بارونه خزون نیست
زمستون داره تو لحن تو انگار
که ابرش تو هزارتا آسمون نیست
هوام دلگیر، نفسهام سرد، دلم خون
یه عالم درد و دل دارم تو سینه
شبه تار و غمه یار و دله زار
هوای بی می و ساقی همینه
چه بی تابانه بی تابه تبِ تو
چه بی رحمانه بی رحمی تو بیرحم
چه بی اندازه میخوام که تو باشی
چه با انگیزه میخونی که میرم
منو سازم منو سوزم منو آه
تو و جام پر از می که شکستی
منو حال خراب و این شراب و
تو و باده منو عادت به مستی
تو و باده منو عادت به مستی
من اینجا دلخوشیم رفته به باد و
تو موهات غرقه رقصه رویه این باد
سکوتِ شب کنار تو یه حرفِ
سکوتِ تو چه احساسی به شب داد
چه بی تابانه بی تابه تبِ تو
چه بی رحمانه بی رحمی تو بیرحم
چه بی اندازه میخوام که تو باشی
چه با انگیزه میخونی که میرم
منو سازم منو سوزم منو آه
تو و جام پر از می که شکستی
منو حال خراب و این شراب و
تو و باده منو عادت به مستی
تو و باده منو عادت به مستی
نظرات
هنوز نظری ثبت نشده است
اولین نفری باشید که نظر میدهید!
برای ثبت نظر وارد شوید
فقط کاربران ثبتنام کرده میتوانند نظر ثبت کنند.