من، پریشان شده ی موی پریشانِ توأم
کفر اگر نیست؛ بگویم که مسلمانِ توأم
من، گرفتارِ تو و موی سیاهِ تو شدم
منِ سرکش؛ به خدا رام و به راهِ تو شدم
وای من! هر نفست؛ معجزه ای تازه کند
عشق آمد؛ که مرا با تو هم اندازه کند
من که آتش شده ام
بَه! که تو، دریا داری
بی سبب نیست؛ که در ساحلِ من جا داری
ماهِ کامل شده ای؛ چشمِ حسودانت کور
آن چه خوبان همه دارند؛ تو یک جا داری
آن چه خوبان همه دارند؛ تو یک جا داری
لحنِ زیبای تو و چشمِ سیاهت…. ای وای
دلربایی و دل آرا و نگارت… ای وای
لحنِ زیبای تو و چشمِ سیاهت…. ای وای
دلربایی و دل آرا و نگارت… ای وای
من که آتش شده ام
بَه! که تو، دریا داری
بی سبب نیست؛ که در ساحلِ من جا داری
ماهِ کامل شده ای؛ چشمِ حسودانت کور
آن چه خوبان همه دارند؛ تو یک جا داری
آن چه خوبان همه دارند؛ تو یک جا داری
نظرات
هنوز نظری ثبت نشده است
اولین نفری باشید که نظر میدهید!
برای ثبت نظر وارد شوید
فقط کاربران ثبتنام کرده میتوانند نظر ثبت کنند.