درد جان سوز مرا
درد جان سوز مرا
پروانه کی داند ز چیز
او به پای شمع می سوزد
او به پای شمع می سوزد
مرا این وصف نیست
به سوز و درد عاشقان
به رنگ زرد عاشقان
تو را قسم تا هستم
با دلم مهربان شو
یک دل و یک زبان شو
با دلم مهربان شو
یک دل و یک زبان شو
به سوز و درد عاشقان
به رنگ زرد عاشقان
تو را قسم تا هستم
با دلم مهربان شو
یک دل و یک زبان شو
با دلم مهربان شو
یک دل و یک زبان شو
الهی کسی همچو من عاشقش، یار عاشق باشه بی وفا نشود
الهی کسی چون من مبتلا، با غم عشق تو آشنا نشود
هرکس که دور از یار خود شد، یار دل بیمار خود شد
حال من افسرده حسرت کش آشفته داند
درد نهان و سوز پنهان مرا ناگفته خواند
بیا ببین این عشق هستی سوز تو با من چه کرده
بیا ببین این مهر جان افزوز تو با من چه کرده
الهی کسی همچو من عاشقش، یار عاشق باشه بی وفا نشود
الهی کسی چون من مبتلا، با غم عشق تو آشنا نشود
هرکس که دور از یار خود شد، یار دل بیمار خود شد
حال من افسرده حسرت کش آشفته داند
درد نهان و سوز پنهان مرا ناگفته خواند
به سوز و درد عاشقان
به رنگ زرد عاشقان
تو را قسم تا هستم
با دلم مهربان شو
یک دل و یک زبان شو
با دلم مهربان شو
یک دل و یک زبان ش